سفری در خواب یا رویایی از دست رفته
نویسنده: شقایق بشیرزاده
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد, ۱۴۰۰
کتاب «سفر در خواب» شاهرخ مسکوب، پژوهشگر، جستارنویس، شاهنامهپژوه و نویسندهی ایرانی، (۱۳۸۴-۱۳۰۲) در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات خاوران در پاریس منتشر گردید و پس از هجده سال توسط انتشارات فرهنگ جاوید در ایران تجدید چاپ شد. با مقایسهای میان هر دو چاپ مشخص میشود که کتاب در چاپ جدید با حذفیاتی مواجه شده است و با نسخهی اولیه تفاوتهایی دارد. این کتاب روایتی است سیالذهن از سالهای نوجوانی و جوانی زندگی مسکوب در اصفهان. در ابتدای کتاب دو یادداشت از یادداشتهای نویسنده آمده است که یادداشت دوم در تاریخ ۱۹۸۴/۱۰/۱۹ اشارهای دارد به دلیل نوشتن این کتاب. در یادداشت آمده است:
«… «ا.ح.» گفت «نایبپور و اکبر برجیان هر دو مردهاند. نایبپور از سرطان و اکبر یادم نیست از چی ولی در حقیقت به هیچ و پوچی یک هفته نکشیده دود شد و تمام شد. مفت مرد. ولی آقا مهدی سلامت است.» رفیق دوران نوجوانی، شکفتگی و سرزندگی. چه قهری کردم که دیگر هرگز درست نشد. چقدر دلم برایش تنگ شده. خیال میکنم اگر روزی ببینمش، اصفهان آن سالهایم را، آن سرسبزی و آن شادی بیقرار را به دست آورم.»
و داستان شروع میشود. از یک خواب. خوابی بیزمان که راوی همراه خود خواننده را از مکانی به مکان دیگر میکشاند و از شخصیتی به شخصیت دیگر، و در آخر با حضور شخصیت «آقا مهدی» خواننده نیز به مانند راوی از خواب میپرد. آقا مهدیای که در جایجای کتاب خواننده او را به آهستگی میشناسد. شخصیت او، تاثیری که بر راوی گذاشته است، ظاهرش و هر آنچه که او را به راوی وصل میکند.
«دوستی با آقا مهدی رویای روانِ گسیختهای بود، مثل نسیم آزاد در راههای نادیدنی روان میشد و گسیخته بود چون با زمان بیگانه بود، انگار هرگز نمیگذشت و همهی زمانها آنی بیش نبود و هر آنی همهی زمانها بود. بودن با او سفری بود که از هیچ منزلی به منزل دیگر نمیرفت. همزمان در همهی منزلها بودیم، حالت «در راه بودن»، پرواز پیوسته به چشماندازهای همانندِ ناهمانند و غفلت خوشایند مسافران بیخبر در جادهای پیچاپیچ و ناگهان سنگچینی در خم یک تپهْ، راهِ بسته، حرامیانِ مسلّح و مسافرانِ به خاک افتاده، غارت شده!»
داستان پس از بیداریِ راوی همچنان پر از تداعی و رفتوآمدهای زمانی است، و تا اواسط کتاب که آقا مهدی راوی را مخاطب قرار میدهد «آقای مسکوب…» خواننده متوجه این تداخل روایت و داستان نمیشود و گمان میبرد با داستانی سیالذهن مواجه است، نه روایتی از خاطرات زندگی نویسنده. و از همانجاست که خواننده کنجکاوتر از قبل در جستجوی آقا مهدی و نوجوانی شاهرخ مسکوب به دنبال نشانهها میگردد.
چرا بعدها ردی از آقا مهدی که مسکوب او را به پیشکسوتی قبول داشته در زندگیاش نمانده است؟ چه میشود که این رفاقت به قهر میانجامد؟ سرنوشتش چه میشود؟ مسکوب در پی پاسخ به این سوالها خواننده را با خود در کوچهباغهای اصفهان، کتابفروشیها، کافهها، سینماها و حتی زورخانه همسفر میکند. اصفهان، جایی که شناخت شاهنامه را کمابیش از آنجا شروع کرده است. شاهنامهای که در زندگی او رخنه کرده است و در این کتاب نیز ردش را بر جای میگذارد. اصفهان، شهری که مسکوب آن را خود آقا مهدی میداند. آقا مهدیای که او میشناخته و با او قدم میزده، نه کسی که در شور عاشقی دین و دنیایش را به زنی بدکاره میبازد. مریم مجدلیهای نه برای مسیح که برای آقا مهدی. شهرها بالاخص اصفهان، در این کتاب جایگاه ویژهای دارند چرا که هر کدام شخصیتی مجزا برای خود هستند. اصفهان، جلفا، کرمان و آبادان هر کدام با همراهی شخصیتی عجین شدهاند و خواننده را با خود به سفر میبرند. اصفهانی که میتوان گفت شخصیت اصلی این کتاب است:
«اصفهان شهر سبکِ سبزِ روشنی بود. مثل بهار سبز بود، مثل آفتاب روشن بود. اما نمیدانم چرا اینقدر سبک و آسان بود.» و یا در وصف کرمان میگوید: «شهرْ بیحال، از یاد رفته و خسته بود. صبح مثل خوابگردها به کندی و ناخواسته بیدار میشد و دور از خود، غافل از خود پرسه میزد و شب به تابوت خواب باز میگشت.»
حسن کامشاد، مترجم و پژوهشگر زبان فارسی که از دوستان نزدیک مسکوب بوده و کتاب «سفر در خواب» به او تقدیم شده است، خاطراتی از مسکوب نقل کرده و در میان مرور خاطرات در مورد این کتاب اینگونه گفته است:
«شاهرخ به اصفهان دلبستگی خاصی داشت، غم او در غربت این اواخر اغلب به صورت یادآوری ایام گذشته درآن شهر بروز میکرد. […] پنج سال پیش در سفري به پاریس شبی در پستوي این دکان نشسته بودیم. شنگول و سرحال بودیم. این روزهایی بود که شاهرخ غرق خواندن مارسل پروست بود. دفترچهاي آورد و گفت میخواهم چیزي برایت بخوانم و شروع کرد و خواند و خواند تا رسید به: «خیال میکرد زندگی بازي شیرینی است که فردایی ندارد؛ شقایق وحشی، بنفشه نوشکفته بود. ازکجا میدانست که تندبادهاي ریشهکن پشت کوه و کمر دزدانه کمین کردهاند. […]» در اینجا ایستاد. اشک از چشمهایش سرازیر بود. گفت دیگر نمیتوانم بخوانم. حالا تو بخوان. خواندم و همسفر او در خواب شدم. کمی بعد من هم به هقهق افتادم. اینها خاطرات (این خاطرات بعدها با عنوان سفر در خواب در سال ۱۳۷۷، در پاریس انتشار یافت) نوجوانی ما در اصفهان بود، و اشک هر دومان اشک شوق یادآوري روزهاي شاد جوانی، روزهاي سرزندگی و سبکبالی.»۱
مسکوب در کتاب سفر در خواب، با نکتهسنجی هر چه تمامتر با کلمات بازی ظریفی را انجام میدهد و زبان، چرخشی هنرمندانه مییابد تا این رفاقت آرمانی را در قالب کلمات مجددا در خاطرش زنده کند و لایههای پنهان آن را به عهدهی خواننده بگذارد. او در مصاحبهای با بنو عزیزی به تفصیل در خصوص نثر و زبان صحبت کرده است. در قسمتی از مصاحبه در مورد انتخاب کلمات میگوید:
«زبان و کلمه را باید زیر انگشتانم حس بکنم. حس کلمه مثل جسم است برایم، مثل تیله، مثل… مثل سنگریزه یا موم است زیر انگشتهایم. شبیه مجسمهساز است، یعنی کلمه را من باید لمس کنم.»۲
و این همان کاری است که به وضوح در تکتک کلمات این کتاب عیان است. میتوان گفت که مسکوب در این کتاب ترکیبی منسجم ساخته است از نثر، روایت، شخصیتپردازی و جانبخشی به شهر اصفهان؛ به طوری که جدا کردن هر یک به تنهایی دشوار است. این کتاب حسرتها، رویاها و عزیزانی که او از دست داده است را به تصویر میکشد. در سفری بین خواب و بیداری. در مهاجرتی ناخواسته که او را در لبهی باریک بیخبری نگاه داشته است. و در نهایت ماجرایی که با خواب شروع شده است در خواب نیز به پایان میرسد. خوابی رویاگونه که او را مجدد به سرنوشت آقا مهدی پیوند میدهد.
۱- خاطراتی از شاهرخ؛ حسن کامشاد، کتاب اقلیم حضور، یادنامهی شاهرخ مسکوب به کوشش علی دهباشی، نشر نقد افکار، سال چاپ ۱۳۹۰ ۲- گفتوگوی علی بنو عزیزی با شاهرخ مسکوب، کتاب درباره سیاست و فرهنگ، انتشارات خاوران، چاپ اول ۱۳۷۳
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
«میمِ تاکآباد» داستان کشف است. رازهای سربهمهری که دست خواننده را بسته نگه میدارد از همان پشت جلد، از میمِ تاکآباد؛ که این اسم را چطور صدا بزنم؟ و نویسنده ...
یادداشت بر رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی
«من سالهاست که فقط دفترچه خاطرات مینویسم... شاعر بودن به این سادگیها نیست. به چاپ کردن و چاپ نکردن هم نیست... شعرا فقط احترام دارند. اما احترام به چه دردی ...
آرمانهای انسانکش در کتاب آخرین انار دنیا
کتاب «آخرین انار دنیا» اثر «بختیار علی» با عنوان شاعرانهی خود نوید متنی میدهد خیالانگیز و آغازش شوق خواندن داستانی را برمیانگیزد که مملو از شاعرانگیها و نازکخیالیهاست. چینش و نحو ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی