مصاحبه؛ سوتلانا آلکسیویچ جایی نمی‌رود

نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی

تاریخ انتشار: ۲۷ آذر, ۱۴۰۳

چاپ
سوتلانا آلکسیویچ جایی نمی‌رود

 پیش‌گفتار مترجم

سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامه‌نگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسنده‌ی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از آن خود کند. در سال ۲۰۲۰ درحالی‌که در کشورش حضور داشت، اعتراضات سراسری علیه دولت اقتدارگرای لوکاشنکو به دلیل تقلب در انتخابات اتفاق افتاد و آلکسیویچ سعی داشت نماینده‌ی معترضین باشد. در همین حال نویسنده‌ی نیویورکر «ماشا گسن» با منزلش تماس گرفت و با او مصاحبه‌ی تلفنی انجام داد تا وضعیتش را بررسی کند که در ادامه این مصاحبه را خواهید خواند.
آلکسیویچ در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۰ یعنی حدود ۲۰ روز پس از این مصاحبه به آلمان رفت. او به بی‌بی‌سی گفت این سفر برای درمان و معالجه بوده و دلیل سیاسی نداشته است و به بلاروس باز خواهد گشت. پس از گذشت چهار سال لوکاشنکو هم چنان در صدر یک دولت استبدادی قرار دارد و رسانه‌ها اغلب از او به‌عنوان «آخرین دیکتاتور اروپا» یاد می‌کنند. ناظران بین‌المللی انتخابات را در این کشور آزاد و عادلانه ارزیابی نکردند، او مخالفان حکومت خود را سرکوب می‌کند و رسانه‌ها نیز آزاد نیستند. از سال ۲۰۰۶، اتحادیه‌ی اروپا و ایالات متحده‌ی آمریکا گاهی لوکاشنکو و سایر مقامات بلاروسی را به‌دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرده‌اند.
به همین دلیل آلکسیویچ هم‌چنان در تبعید به سر می‌برد. با توجه به این که چهار سال از این ماجرا می‌گذرد، خواندن این مصاحبه به خواننده کمک خواهد کرد که نظرات سیاسی و شرح احوالات آلکسیویچ را در آن برهه‌ی تاریخی بداند. که چگونه حتی نویسنده‌ای هرچند محبوب و دارای نوبل ادبیات، می‌تواند تصمیمات سیاسی‌اش را بنا به شرایط عوض کند، از تغییر باورهای خودش نترسد و با وجود این‌که در این مصاحبه اذعان کرده بود که جایی نمی‌رود، ترجیح داد پس از ۲۰ روز کشور را ترک کند، به امید این که برگردد. اما متوجه شد که نویسنده‌ی در تبعید بهتر و مؤثرتر از نویسنده‌ی در زندان است. این نه فرار، بلکه شجاعت است که کسی بتواند نظراتش را بنا به شرایط و به نفع جمع تغییر دهد.

برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات علی‌رغم تهدید رژیم الکساندر لوکاشنکو می‌خواهد معترضان بلاروس را نمایندگی کند.

 

نوشته‌ی ماشا گسن
۹ سپتامبر ۲۰۲۰

حدود ساعت دو بعدازظهر چهارشنبه ۹ سپتامبر ۲۰۲۰ با سوتلانا آلکسیویچ، برنده‌ی نوبل ادبیات در مینسک تلفنی صحبت کردم. در آپارتمانش هم‌همه بود. گفت: «تقریبا پانزده نفر اینجا هستند.» آن‌ها گرد هم آمده بودند تا اگر اتفاقی برای آلکسیویچ، تنها عضو اصلی باقیمانده‌ی شورای هماهنگی مخالفان که نه زندانی شده بود و نه تبعید بیفتد، شاهد ماجرا باشند. شورای هماهنگی ماه گذشته بعد از شروع تظاهرات گسترده در بلاروس تاسیس شده بود. مردهای غریبه‌ای که او گمان می‌برد کارمندهای سرویس امنیتی لوکاشنکو بودند، عصر گذشته زنگ در را به صدا در آورده بودند. آلکسیویچ گفت: «مردم از ساعت نه صبح اینجا جمع شده‌اند. سفیرها و دیگران. این نوعی مقاومت از طریق حضور است.»

سوتلانا آلکسیویچ گفت: «من از فکر کردن به واکنش احتمالی آلکساندر لوکاشنکا، رئیس جمهور بلاروس که خشمگین است، وحشت دارم.»
چهارشنبه ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰ یک ماه از آغاز اعتراضات بلاروس علیه تقلب در انتخابات می‌گذرد که در آن لوکاشنکو، دیکتاتوری که از سال ۱۹۹۴ بر سر قدرت بود، اعلام پیروزی کرد. بخش عمده‌ای از مردم بلاروس معتقد بودند برنده‌ی واقعی انتخابات «سوتلانا تسیخانوسکایا» زن خانه‌دار ۳۷ ساله‌ای است که بعد از همسرش نامزد حزب مخالف شده بود. شوهرش هم کاندیدای ریاست جمهوری بود که همراه با چندی دیگر از نامزدهای ریاست جمهوری دستگیر شده بود. یک روز بعد از سراسری شدن اعتراض‌ها، تسیخانوسکایا را مجبور کردند به تبعید برود. اما با حضور صدها هزار نفر در خیابانها او شورای هماهنگی غیرحزبی را تشکیل داد که شامل افراد برجسته‌ی بلاروس –شامل فعالان، متخصصان، نویسندگان و هنرمندان – بود، به این امید که نماینده‌ی معترضان باشند. آلکسیویچ به مصاحبه کننده گفت: «گمان می‌کردم که رژیم مجبور خواهد شد با ما مذاکره کند.»
لوکاشنکو در برابر اعتراضات و اعتصابات گسترده‌ی کارگران بخش صنعت، از مذاکره خودداری کرد. در عوض در برابر دوربین‌ها لباس رزمی به تن کرد و یک مسلسل نیمه‌اتوماتیک را تکان داد. در خیابان‌ها، نیروهای ویژه تعدادی از معترضان و غیر نظامیان را دستگیر کردند. اکثر آنها پس از چندین روز بازداشت آزاد شدند. اما برخی از آنها ناپدید شده‌اند و دست کم جسد دو فعال مخالف پیدا شده است. آلکسیویچ گفت طبق اطلاعات جمع آوری شده توسط مخالفان، ده‌ها هزار نفر شکنجه شده‌اند. به نظر می‌رسد، با توجه به کمبود نیروی سرکوب مستقیم اعتراضات گسترده، قصد لوکاشنکو این بود که با ترور و خسته‌ کردن مردم آن‌ها را مجبور کند از اعتراض خود دست بکشند و به خانه‌هایشان بروند.
در تاریخ ۲۶ آگوست، آلکسیویچ به کمیته‌ی مرکزی تحقیقات دادستانی بلاروس احضار شد. او گفت: «در ابتدا از رفتن امتناع کردم، اما حدس زدم آن‌ها به خانه‌ام می‌آیند و آنجا را تفتیش می‌کنند و به اجبار رفتم. یک وکیل همراهم بود و او توصیه کرد که لازم نیست علیه خودم شهادتی بدهم. بنابراین به استناد قانون اساسی از شهادت دادن علیه خودم امتناع کردم.»
بازجو گفت: «چه حیف. امیدوار بودم بتوانیم با هم صحبت کنیم.»
پس از بازگشت از کمیته‌ی بازجویی، آلکسیویچ پایتخت بلاروس مینسک را به قصد خانه‌ی کوچک‌اش در خارج از شهر ترک کرد.
آلکسیویچ مبتلا به بیماری  پی‌درد سه‌قلو (Trigeminal neuralgia) است. بیماری‌ای مزمن و دردناک که بر روی اعصاب صورت تاثیر می‌گذارد. صورت او فلج شده بود –در ویدئوی روز چهارشنبه‌ی او که با خبرنگاران صحبت می‌کرد، می‌توان فهمید که او برای حرف زدن مشکل دارد– و امیدوار بود که آرامش و سکوت خارج شهر کمک‌اش کند. اما در چند روز گذشته سرکوب معترضان در خیابان‌ها وحشیانه‌تر شد و اعضای شورای هماهنگی یکی پس از دیگری دستگیر یا مجبور به تبعید شدند. روز سه‌شنبه، آلکسیویچ متوجه شد که او آخرین عضو شورا است که در بلاروس آزاد است.
او گفت: «متوجه شدم که ماندن در روستا دیگر امکان‌پذیر نیست، زیرا ممکن است خیلی راحت و بدون این که کسی متوجه شود دستگیر شوم.»
شورای هماهنگی‌ای که سوتلانا تسیخانوسکایا در ابتدا از میان گروهی از داوطلبان انتخاب کرده بود، هم‌چنان به پذیرش فرم‌های درخواست ادامه داده است. آلکسیویچ از ثبت نام بیش از شش هزار و پانصد نفر برای این شورا خبر داد و در چند روز گذشته اعضای کنونی شورا صد و بیست نفر را انتخاب کرده‌اند که همه‌گی اکنون در تصمیم‌گیری نقش دارند و سهیم‌اند.
برخلاف اعضای اصلی شورا، اسامی افراد جدید شورا را که اکنون شورای گسترش نامیده می‌شود، مخفی نگه می‌دارند تا از دستگیری آن‌ها جلوگیری شود.
آلکسیویچ گفت :«مردم هر روز ثبت نام می‌کنند.»
وقتی من و الکسیویچ تلفنی صحبت می‌کردیم، افرادی مدام مکالمه‌ی ما را قطع می‌کردند. زنی با زبان روسی دست و پا شکسته با آلکسیویچ خداحافظی کرد و سپس با انگلیسی لهجه‌داری گفت: «ملاقات با شما باعث افتخار من بود.» ( الکسیویچ فقط روسی صحبت می‌کند.)
آلکسیویچ گفت: «سفیران چندین کشور اروپایی در آپارتمان او حضور دارند، اما او از سفارت آمریکا خبر ندارد. هرچند که پیش‌تر با سفیر آمریکا در مینسک دوست بوده است. در حال حاضر آمریکا سفیری در بلاروس ندارد.»
سپس صدای مردی توجه آلکسیویچ را به خود جلب کرد. او نقل قولی را از لوکاشنکا بیان کرد که گفته بود، زندانیانی که در بازداشت‌گاهی در مینسک مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند تحت تأثیر مواد مخدر بوده‌اند و به نگهبانان حمله کرده‌اند. آلکسیویچ گفت که لوکاشنکو در حال آماده شدن برای سفر از پیش تعیین‌شده‌ی  ۱۴ سپتامبر به مسکو است. روسیه و بلاروس یک معاهده‌ی مشترک دارند، یک توافق مبهم که می‌توان از آن برای توجیه مداخله‌ی نظامی روسیه در بلاروس استفاده کرد. آلکسیویچ با اشاره به لوکاشنکو گفت: «او برای خرید حق حاکمیت خود و امنیت شخصی‌اش به آن‌جا می‌رود.»
در حالی‌که به نظر می‌رسد مسکو تمایلی به مداخله در اعتراضات بلاروسی‌ها ندارد، روز چهارشنبه، دبیر مطبوعاتی ولادیمیر پوتین به خبرنگاران گفت که صحبت درباره‌ی سفر لوکاشنکو زود است. برای بلاروسی‌ها این نشان دهنده‌ی سرکوب شدیدتر است.
آلکسیویچ می‌گوید: «از فکر کردن به واکنش احتمالی آلکساندر لوکاشنکا، رئیس جمهور بلاروس، که خشمگین است، وحشت دارم.»
آشنایی من و آلکسیویچ به بیست و پنج سال پیش برمی‌گردد. ما هم‌دیگر را یک سال پس از به قدرت رسیدن لوکاشنکا ملاقات کردیم. بلافاصله بعد از آن، او بلاروس را ترک کرد. او یک دهه در کشورهای مختلف اروپایی زندگی کرد و آن را به کسب بورسیه‌های تحصیلی مختلف و نوشتن رزیدنسی گذراند.
در سال ۲۰۰۵ او به من گفت به این نتیجه رسیده است که افکارش درباره‌ی اینکه می‌تواند لوکاشنکا را وادار به عقب‌نشینی کند کاملاً اشتباه بوده است و سال بعد به مینسک باز می‌گردد.

«من نمی‌خواهم او بگوید که من فرار کرده‌ام.» و به حرف‌های لوکاشنکا اشاره کرد که قبلاً درباره‌ی او چنین حرفی را گفته بود.
«من نمی‌خواهم مردم تنها امید باقی مانده‌شان را از دست بدهند. بنابراین تا آخرش اینجا هستم.»

 

ماشا گسن در سال ۲۰۱۷ نویسنده‌ی نیویورکر شد. نام آخرین کتابش «زنده ماندن در حکومت مطلق» است.

 

منبع

 

نوشته های مشابه
داستان-جنون ارثی-علی نادری

حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهان‌به‌دهان و با نشانه‌ها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...

داستان-حفره زنبور-سعید اجاقلو

این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنه‌ی ...

سریال صد سال تنهایی و جادوی شاهکار مارکز

  «صد سال تنهایی» روایت‌گر داستان چند نسل از خانواده‌ی بوئندیاست؛ خانواده‌ای که در میان جنون، عشق‌های ممنوعه، جنگ و سایه‌ی سنگین نفرینی صدساله زندگی می‌کنند. این سریال که در کلمبیا ...

داستان-جیبم هنوز قلمبه نشده بود-سمیرا نعمت‌اللهی

کفش‌هاش شبیه کفش‌های سربازی مرتضی است. دارم کفش‌هاش را نگاه می‌‌کنم. بالا سرم ایستاده. دست می‌اندازد زیر چانه‌ام. درد می‌کند. حاج خانم تا دیدم، جیغ زد، از حال رفت، افتاد ...

واحد پول خود را انتخاب کنید