نویسنده: ندا حفاری
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد, ۱۴۰۰
کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» اولین رمان عطیه عطارزاده است. نویسندهای جوان و بااستعداد که شاعر و نقاش نیز هست. عطارزاده پیش از این کتاب، مجموعه شعری به نام «اسب را در نیمه دیگرت برمان» را به چاپ رساندهاست.
کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» سبکی سورئال دارد. داستان میان خیال و وهم و واقعیت اتفاق میافتد. خواننده تا پایان کتاب شاید نتواند این مرز باریک را به درستی تمییز دهد و این نشاندهندهی کاردانی نویسنده است. عطارزاده با انتخاب نامی مناسب و متفاوت برای کتابش از همان روی جلد، خواننده را به خواندن تشویق میکند. شیوهی چاپ و صفحهبندی داستان نیز کم از نامش ندارد. در جایجای کتاب طرحی از گیاهان دارویی یا اعضای بدن وجود دارد با توضیحی کوتاه. نویسنده اشرافش را بر آثار بوعلی سینا به رخ میکشد و از این اطلاعات در جهت پیشبرد داستان بهره میبرد.
«کتاب قانون در تاریکی هم درون بدن آدمیزاد را عیان میکند. هوسش را به سرت میاندازد که ای کاش مردهای دمدست داشتی تا بتوانی به همان ظرافت تنش را بشکافی و ببینی چهطور این همه رگوپی کنار هم قرار گرفتهاند. دلت میخواهد رگی را بگیری تا به قلب برسی. کماند کسانی که در این جهان قلب داغی در دست گرفته باشند. لذت غریبی دارد، من میدانم.»
سراسر کتاب وهمی در خواننده میاندازد که شاید کنار گذاشتن کتاب را کمی مشکل کند. راوی این داستان دختری نابینا است. نابیناییای که بر اثر گیاه به وجود آمده، گیاه عاقرقرحا. عطارزاده با انتخاب چنین راویای فضایی گوتیک به وجود میآورد که دستش را باز میگذارد تا جهان را آنگونه که میخواهد به تصویر بکشد. و در این کار بسیار موفق بوده است. سبک سیال ذهن که عطارزاده در این کتاب مورد استفاده قرار داده باعث شده ما درون ذهن راوی را بشنویم و زمان را همانگونه که راوی از دست میدهد، از دست بدهیم. کتاب در ۲۳ فصل نوشته شدهاست که نامگذاری این فصول نیز دلیلی بر ذکاوت نویسنده است.
«پردهی ۱۰: در باب تشریح؛ فکر نکردن به هیچچیز قدرتی است که هر کس ندارد.»
یا
«پردهی ۱۷: در باب اگر؛ پارهای از تنم به زن بودن خورشید آگاه است.»
راوی همراه مادرش در خانهی دروازه دولت زندگی میکند و ما همراه او مشغول کشف خود و جهانش میشویم.
«من میتوانم از روی کوچک شدن خانه بزرگ شدنم را اندازه بگیرم و خودم را فتح کنم. مادر میگوید با دانستن ابعاد دقیق هر چیز میتوان آن را فتح کرد.»
تنهایی و کتاب دو عنصر مهم این داستاناند.
«در همین تنهایی است که من شروع میکنم به دیدن، دیدن چیزهایی که آدمهای معمولی به چشمشان نمیآید.»
بورخس، کافکا، بوعلی، فلوبر و دیگر نویسندهها و کتابهایی که در میان خطوط داستان با ما همراه میشوند.
«حرف زدن دربارهی خواندهها از خواندنشان مهمتر است، تازه آنوقت است که میتوانیم رابطهمان را با کتاب بفهمیم و خودمان را در آنها پیدا کنیم.»
اما داستان به همین شکل باقی نمیماند. رابطهی راوی و مادرش، زندگی یکنواخت و خوشایندشان با سفری به کاشان دگرگون میشود.
«من که تا امروز ایمانی حقیقی داشتم که جهان کتاب عمیقترین و واقعیترین راه شناخت جهان است، شروع میکنم به درد کشیدن. درد این که بوی کتان را هیچجوره نمیشود در هیچ کتابی تجربه کرد.»
از این به بعد است که راوی به فکر فرار از خانهی امنشان میافتد. فکر پدری که از پنج سالگیاش دیگر جایی در زندگیشان ندارد. فکر درمان بینایی و دیدن جهان.
در فصول پایانی کتاب شاهد حضور بوعلی و سردار، در کنار راوی هستیم. حضوری خیالی که از واقعیت هم واقعیتر هستند. و اینجاست که رابطهی راوی با جهان مردهها نیز شکل میگیرد و داستان شمایلی بیش از پیش سورئال پیدا میکند.
«هر مردهای در زمین دلمشغولیای دارد که نمیتواند از خیرش بگذرد. تا مرده نتواند از بند دلمشغولیاش رها شود در همین دره باقی میماند. گاهی جنگهایی ناتمام هست، یا کتابی نیمهکاره، از این هم سادهتر، غذایی نخورده با معشوق، مهمتر اما کارهایی است نکرده برای نجات جهان. مردهی خوشبخت کسی است که روی زمین دلبستگی نداشته باشد.»
عطارزاده نه تنها تصاویر زیبایی برایمان میسازد، که حس بویایی و لامسهمان را نیز درگیر میکند. «بوها تنها بازماندگان زمیناند.» نویسنده کتاب را با یک پایان شکوهمند تمام میکند. پایانی که شاید بشود گفت دو راه پیش پای خواننده میگذارد. این رمان ۱۱۷ صفحهای به همت نشر چشمه در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسیدهاست.
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
«میمِ تاکآباد» داستان کشف است. رازهای سربهمهری که دست خواننده را بسته نگه میدارد از همان پشت جلد، از میمِ تاکآباد؛ که این اسم را چطور صدا بزنم؟ و نویسنده ...
یادداشت بر رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی
«من سالهاست که فقط دفترچه خاطرات مینویسم... شاعر بودن به این سادگیها نیست. به چاپ کردن و چاپ نکردن هم نیست... شعرا فقط احترام دارند. اما احترام به چه دردی ...
آرمانهای انسانکش در کتاب آخرین انار دنیا
کتاب «آخرین انار دنیا» اثر «بختیار علی» با عنوان شاعرانهی خود نوید متنی میدهد خیالانگیز و آغازش شوق خواندن داستانی را برمیانگیزد که مملو از شاعرانگیها و نازکخیالیهاست. چینش و نحو ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی