یکی بود یا یکی نبود
نویسنده: شقایق بشیرزاده
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد, ۱۴۰۰
کتاب «گنبد کبود» مجموعهداستانیست متشکل از هشت داستان مجزا. کورش اسدی پس از نزدیک به یک دهه که هیچ کتابی منتشر نکرده بود، سکوتش را با این مجموعهداستان شکست. این مجموعه که اولین بار در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسید، در جایزه ادبی داستان شیراز، جایزه جلال و جایزه مهرگان تقدیر شده است.
در این کتاب، اسدی تمرکزش را بر انسان معاصر گذاشته است. مدنیت شهری و تنهاییای که بر انسان غلبه میکند در فضاهایی وهمگونه از نکات مشترک داستانهای این مجموعهداستان است. در این داستانها که داستانهایی مدرن و پستمدرن هستند تشخیص آنچه واقعیت است از آنچه خیال، سخت دشوار میباشد. اسدی در تمام این داستانها بازی زیبایی میکند بین واقعیت و خیال. او رازهایی را در لابهلای داستانها میگنجاند و تلاش میکند خواننده با خوانش اول این رازها را کشف نکند، و همین امر به خواننده مجال تفکر و خیال میدهد.
داستان اول کتاب گنبد کبود «گوشهی غراب»، داستان زن و مردیست که در کافهای نشستهاند. در این داستان به سرگشتگی انسان امروزی میپردازد. داستان، داستانیست دیالوگمحور که در خلال همین دیالوگها فضاسازی و شخصیتپردازی شکل میگیرد. شاید «گوشهی غراب» بهترین داستان برای شروع این کتاب نباشد. چرا که این داستان که به نظر میآید داستانی تجربیست، به قدرت و استحکام داستانهای دیگر مجموعه نیست. چه به لحاظ موتیفهای تکراری و ضعیف، و چه به لحاظ پایانبندی بستهی داستان که راه را بر تخیل بیشتر میبندد. اما این داستان نقاط قوتی نیز مانند شخصیتپردازی و فضاسازی دارد.
داستان «گنبد کبود» که یکی از قویترین داستانهای مجموعه است آنقدر خواننده را در وهم گرفتار میکند که تشخیص واقعیت و خیال حتی برای خواننده نیز میسر نیست. این داستان که کاملا ویژگیهای یک داستان پستمدرن را داراست در یک بازی شکل میگیرد و دختربچهای در حین بازی با دوستانش از آنها جدا شده و خود را سرگرم خیالپردازی میکند. دنیایی از قصهها و افسانهها. و اینجاست که مرز میان واقعیت و خیال گم میشود و نویسنده نیز همراه با دختربچه، از خود ردی به جا میگذارد.
در داستان «پیاده» که راوی اول شخص است همین شک و تردید وجود دارد. راوی به دنبال گنجی راه میافتد و با منِ دیگرش روبرو میشود. راوی داستان «برج» پسر ده، دوازده سالهای است که همراه دوستش اسی پس از مدرسه به دنبال پدر اسی به برج خاور میروند. این داستان یکی از بهترین داستانهای این مجموعه چه به لحاظ ساختار و چه به لحاظ کشمکش داستانی است. در این داستان سمبلیک شهری روایت میشود از آدمهایی مسخشده و تغییر شکل یافته که اسدی به زیبایی هر چه تمامتر این شهر و آدمهایش را به خواننده میشناساند. در کوتاهترین داستان این کتاب، «خیابان کهنه» ما با داستانی طرحواره مواجه هستیم که به مانند یک تابلوی نقاشی تنها ردی از یک تصویر و یک آنِ داستانی در ذهن خواننده به جای میگذارد.
داستان «شهرزاد» نیز مانند «گنبد کبود» و «برج» داستان از دریچهی چشم کودک روایت میشود. راوی اول شخص، دخترک چهار پنج سالهایست که خواننده از دریچهی چشم او اتفاقات و روابط پدر و مادر را دنبال میکند تا به پایانبندی مناسب و غافلگیرکنندهی این داستان برسد.
«فرشته نیستم-آدمام» داستان مردیست که پس از سالها به وطن برگشته تا خانهی خواهرش را بفروشد، در این میان یک تماسی تلفنی داستانی را خلق میکند که تمام فاکتورهای لازم برای یک داستان خوب را به همراه دارد. در این داستان اسدی از وسایلی مانند قالیچه و یا گوشواره استفاده میکند تا علاوه بر کشمکشهای داستانی جاهایی شک و تردید را به دل خواننده بیندازد و در ذهنش سوال ایجاد کند.
داستان «وادی وهم» داستان مردیست که روی جدول خیابان راه میرود و با زنی آشنا میشود که این روند آشنایی، داستان را میسازد. «وادی وهم» نیز به مانند دیگر داستانهای این کتاب روایت خیال یا وهمیست که در واقعیت نمود پیدا میکند.
کتاب گنبد کبود که در زمان چاپش یکی از متفاوتترین و چالشبرانگیزترین مجموعهداستانهای کوتاه بود، هنوز هم این ویژگیها را حفظ کرده است و میتوان گفت اگرچه که تمام داستانها به لحاظ ساختار داستانی و محتوایی یکدست و قوی نیستند، اما هر کدام ویژگیهای مخصوص به خود را دارند که آنها را قابل تأمل میکند. امید است که این مجموعهداستان به سرنوشت کتابهای دیگر کورش اسدی که در برهههایی از زمان متوقف و یا ممنوعالچاپ شدند گرفتار نشود و کماکان تجدید چاپ شود. چرا که نثر ویژه و منحصربهفرد او و تواناییاش در قصهپردازی نیاز به خوانده شدن در برهههای مختلف زمان را دارد.
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی