قصهی بیچارهترین و بیپناهترین مخلوقات
نویسنده: شبنم عاملی
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد, ۱۴۰۰
مجموعهی «ترس و لرز» نوشتهی غلامحسین ساعدی مانند مجموعه داستان «عزاداران بیل» شامل چند قصه است که همگی در یک مکان فقیر و افسونزده و با شخصیتهای مشترک روایت میشوند که در این شش قصه، ورود غریبهای به روستا باعث ماجراهایی شوم و ماوراءالطبیعی میشود ولی هر یک قصههایی مجزا دارند.
ساعدی از جملهی نویسندگان اقلیمی و بومی معرفی شده است. در دههی سی برخی از نویسندگان دریافتند که پرداختن به زندگی طبقهی متوسط نمیتواند زندگی تمام مردم ایران را پوشش دهد. آنها با سفر به نقاط دورافتاده و محروم، زندگی واقعی مردم را به تصویر کشیدند. ساعدی یکی از نخستین نویسندگان اقلیمی یا بومی بود که با سفر به جنوب کشور، زندگی در میان بومیان و شنیدن آداب و رسوم آنها ابتدا کتاب «اهل هوا» را نوشت و سپس ترس و لرز را برگرفته از مشاهداتش در کتاب اهل هوا به نگارش در آورد که داستانهایی نزدیک به سبک رئالیسم جادویی دارد. بعد از خواندن این اثر، خواننده با آداب و رسوم، فرهنگ و سنتهای روستایی که نامی ندارد آشنا خواهد شد.
در عین حال، نویسنده در این کتاب از تاکید گسترده بر جنبههای مختلف باورها و اعتقادات اهالی، افراط در نمادآفرینی و صراحتگویی و طرح و تعبیهی مفاهیم بر زبان شخصیتها تا حد بسیار معقولی پرهیز میکند. او با آوردن عنصر غریبه در داستانهایش بحرانسازی میکند و واکنش مردم روستا را که چیزی جز پناه بردن به جهل و خرافه نیست نشان میدهد. شیوهی شخصیتپردازی او پرهیز از هرگونه توضیح و توصیف است مگر برای توصیف غریبهای که وارد روستا میشود تا موجودیت هنجارشکنانه و کنجکاویانگیز او را برای مخاطب ملموس جلوه دهد. ساعدی در مورد نامهایی مانند «محمد احمد علی» که به شخصیتهای خود در این کتاب داده است میگوید:
«قصه را آدم میسازد، اما فضايی كه نويسنده انتخاب میكند به ناچار منطقهی مشخصی است. انتخاب اسم چيزی است مثل گرفتن مگس روی هوا، اما این كه داستان در چه منطقهای میگذرد هم در انتخاب نامها اثر دارد. «ترس و لرز» در جنوب میگذرد و اسمها جنوبی است. من سه تا اسم را با هم مخلوط نكردهام. این اسمها در واقع در آن منطقه به همين شكل وجود دارد. من تعمدی دراین كار نداشتهام. جنوبیها با این نامها آشنا هستند.»
در این یادداشت به یکی از داستانهای این مجموعه خواهیم پرداخت.
قصهی دوم مجموعهی داستان ترس و لرز یکی از بهترین داستانهای این مجموعه است. داستان با ورود غریبهای به روستا و اضطراب و ترس شروع میشود. غریبهی تازهوارد خود را ملا معروفی میکند، ملایی کوتاهقامت که دائم از امکانات روستا پرسوجو میکند. ملا بودن غریبه و اعتقادات مذهبیای که ملا به آن تظاهر میکند باعث میشود مردم روستا به او اعتماد کنند. قهرمان شیری در کتاب «غلامحسین ساعدی همسایه هدایت» معتقد است ملای کوتوله، پولدار بودن و با ماشین به روستا آمدن و اهمیت دادن به شکم و شهوت، او را به نظام سرمایهداری مرتبط میکند و ملا بودن شخصیت غریبه نیز به نوعی اشاره به مستمسک شدن معتقدات دینی در دست نظام سرمایهداری برای بهرهکشی از مردم ساده و پایبند به سنتهای کهن است. به تصاحب درآوردن یک زن بیوه توسط ملا و در نهایت تولد یک نوزاد عجیبالخلقه و مرگ نوزاد و زائو، به نوعی دلالت به اعتقادی عامیانه دارد؛ ناموس خود را -که نمادی از سرزمین است- در عرصهی تجاوز بیگانه قرار دادن.
انتخاب مکان روستایی نزدیک دریا توسط ساعدی در این داستان به وهم و هراس داستان افزوده است. طوری که خواننده از سطرهای ابتدایی داستان انتظار و ترس وقوع اتفاق بدی را دارد. یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه و این داستان این است که مخاطب را درگیر و همراه خود میکند و خواننده آنچنان درگیر فضا و قصه میشود که خود را در روستا کنار «زکریا» و «کدخدا» میبیند، با ترس «محمد احمد علی» وحشتزده میشود و وقایع را تماشا میکند. بنمایهی اصلی این داستان نیز مانند بقیهی داستانهای این مجموعه جهالت است. انتخاب راوی سوم شخص نمایشی و دیالوگهای پیدرپی شخصیتها به بیطرفی نویسنده میافزاید و در نتیجه خواننده اتفاقها را از دریچهی دید اهالی روستا میبیند، اهل خرافه میشود و قصه را باور میکند. ساعدی آنچنان امری فراواقع را در داستان میآورد که خواننده حیرتزده میشود:
«پسر کدخدا با آفتابهی پر آب پیدا شد. ملا چمباتمه زد و مشتهایش را پر آب کرد و زد به صورت. با مشت دوم دهنش را پر کرد، دندانها و لثههایش را شست و آب را که ریخت بیرون، دهنش را باز نگه داشت، چند ثانیه بعد یک مشت مگس ریز از ته حلق ملا پریدند بیرون.» (از متن داستان)
و واکنش اهالی روستا آنقدر عادی است گویا امری است که هر روزه دارد تکرار میشود. اهالی آبادی هیچ درکی از جهان اطراف خود ندارند و دنیا را فقط روستای خود میبینند. بنابراین در برابر تجاوز، غارت و تهدید فقط هراسان میشوند و در نهایت کاملا تسلیم.
کورش اسدی در کتاب شناختنامهی غلامحسین ساعدی مینویسد:
«اما ساعدی در ترسولرز ما را بیواسطه به مرکز جغرافیای افسون و اضطراب پرتاب میکند. ترسولرز حاصل واقعیتی جادویی است که با تخیل بیمرز و غنی و وحشتهای شخصی ساعدی ترکیب شده است. وحشت از اینکه اگر ریشههای فقر نخشکد، جادویی سیاهتر از سیاه این جغرافیایِ مدام در معرضِ تهدید و غارت را تسخیر خواهد کرد.»
انتخاب روستا و دریا در کنار هم به عنصر رئالیسم جادویی این داستان قوت میبخشد و اهالی روستا و طبیعت شاهدی بر اتفاقات هراسآور این داستان میشوند و اضطراب را در دل خواننده به وجود میآورند. در انتها خواننده از پایانبندی نفسگیر داستان به وجد میآید و بلاهت شخصیتهای داستان را در وجود خود میبیند.
شناختنامهی غلامحسین ساعدی، کورش اسدی، نشر نیماژ صد سال داستاننویسی ایران، حسن میرعابدینی، نشر چشمه غلامحسین ساعدی همسایه هدایت، قهرمان شیری، نشر نیماژ نقد و تحليل و گزيده داستانهای غلامحسین ساعدی، روح¬الله مهدی¬پور عمرانی، نشر روزگار
عکس: مرتضا نیکنهاد
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی