نویسنده: شقایق بشیرزاده
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد, ۱۴۰۰
پیمان اسماعیلی (۱۳۵۶) نویسندهی کرمانشاهی متولد تهران است که دوران کودکیاش را در کرمانشاه و ایلام سپری کرده است. او دبیر هیئت مؤسس مجمع کانونهای ادبی دانشجویان کشور بوده است و با روزنامههایی چون شرق، اعتماد و مجلاتی همچون همشهری ماه به صورت نوشتن نقد و مصاحبه (از جمله مصاحبه با «ونهگات» و «جومپا لاهیری») همکاری داشته است. میتوان او را نویسندهای تجربی و میدانی خطاب کرد. نویسندهای که از زندگی و تجربیاتش در داستانهایش استفاده میکند. او که مهندسی برق خوانده است حتی از این امکان نیز در داستانهایش به خوبی بهره برده است. به طور مثال در داستانهای «مرض حیوان» و «مردگان» بازی زیبایی با دکلهای برق انجام داده، و یا در رمان «نگهبان» و برخی از داستانهایش از فضای ملموس کوهستانهای اطراف کرمانشاه استفاده کرده است. جایی که دوران کودکیاش را گذرانده و در زمان جنگ در چادرهای عشایر و پشت کوهها پناه گرفته است. ترس و وحشتی که آن سالها همراه او بوده بر روی کاغذ آمده و از او نویسندهای توانا در ایجاد فضاهای وهمی و رمزآلود ساخته است.
«جیبهای بارانیات را بگرد» اولین مجموعه داستانیست که از او در سال ۱۳۸۴چاپ شد. این مجموعه بازخوردهای مثبتی در پی داشت و در جایزهی ادبی اصفهان تقدیر شد. پس از سه سال وقفه او مجموعهی «برف و سمفونی ابری» را روانهی بازار کرد که باعث شد بیشتر شناخته شود. این مجموعه، جوایز بسیاری چون روزی روزگاری، گلشیری و مهرگان را کسب کرد و در بسیاری از مسابقات به مراحل نهایی راه یافت.
پس از این مجموعه داستان، منتقدین او را نویسندهای جوان با آیندهای روشن خواندند. او با نوشتن رمان «نگهبان» (۱۳۹۲) ثابت کرد علاوه بر توانایی بر نوشتن داستان کوتاه، مشخصات یک رمان خوب را نیز میشناسد.
«رمان در شکل کلی و نهایی خودش به معنی مواجههی یک شخصیت است در بستر زمان-تاریخ با اجتماع. یک بازهی طولانی در چنین بستری. داستان کوتاه ولی این وسعت را ندارد. داستان کوتاه برشهای بیشماری است که ما میتوانیم از این بستر انتخاب کنیم. هر چقدر این برش دقیقتر و زیباتر، داستان کوتاه بهتر. در کل به نظرم داستان کوتاه از خلاقیت و شهود یک نویسنده بهره بیشتری میبرد و رمان از دانش و اشراف او بر فرایند تفکر و نوشتن.»*
پس از آن دست به چاپ مجموعه داستانِ «همین امشب برمیگردیم» زد که تجربهاش از دوران مهاجرتش به استرالیا در این مجموعه داستان نمایان است. این مجموعه داستان نیز برندهی جوایزی همچون جایزهی ادبی احمد محمود شد. اگرچه او در خصوص جوایز دولتی میگوید:
«یک دورهای، میتوانم بگویم از دهه هشتاد تا نهایتا سال ۸۷، ۸۸، فضایی در حوزهی جوایز ادبی در ایران ایجاد شد که عملا تا حدودی نقش مجلات را جوایز به عهده گرفتند. جوایز زیادی مثل «جایزه روزی روزگاری»، «جایزه گلشیری»، «جایزه منتقدین مطبوعات»، «جایزه مهرگان» بود […] این جوایز فعالیتهایی را پوشش میدادند و باعث میشدند قشری از نویسندهها دیده شوند. به نظر من بعد از حدود سال ۸۸، کارکرد آن جوایز هم از بین رفت. ببینید، جوایز ادبی در ایران به طور مشخص الان مشکل اعتبار دارند. دو جایزه اصلی که الان به نظرم میرسد بگویم، یکی جایزه دولتی «جلال» است که با اما و اگرهای دولتی داده میشود و خیلی محلی از اعراب ندارد؛ یکی هم جایزهای است که اخیرا راهاندازی شده، «جایزه ادبی احمد محمود» که تا حالا دو دوره برگزار شده و به هرحال تلاشی است در جهت زنده کردن دوباره اعتباری که جوایز خصوصی از اوایل تا اواسط دهه هشتاد داشتند. البته باید دید عملکرد کلی این جایزه به کجا میرسد و با بررسی عملکرد چند ساله، آیا این جایزه میتواند در نهایت آن اعتبار از دست رفتهی جوایز را برگرداند.» **
زبان داستانهای اسماعیلی ساده است اما آنچه برای او اهمیت دارد قصهگویی است. قصهای که در ساختاری مناسب و مدرن آن را عرضه میکند. عدهای از منتقدین او را نویسندهای گوتیک میشناسند که شاید دلیل این امر این باشد که داستانهای وهمآلود او بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند و موفقتر عمل کردهاند. اما او مخالف این برچسبهاست. پیمان اسماعیلی از تکرار نمیترسد. از استفادهی مجدد کوهستانهای برفی و سرما و وحشت در داستانهایش ابایی ندارد و معتقد است اگر باز هم نیاز به استفاده از این عناصر باشد او آنها را استفاده خواهد کرد. برای او وَهم تعریف دیگری دارد.
«وهم ابزار کار منِ نویسنده برای ساخت جهان داستانیام است. با این وهم من جهان داستانی خودم را میسازم. جهانی که بر مبنای «کشفکردن» خلق شده است.»*
*مصاحبه با مجلهی آرمان، اسفند ۹۵ **مصاحبه با رادیو فردا، فروردین ۹۸
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی