نویسنده: شبنم عاملی
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد, ۱۴۰۰
زندگینامهی جامع و دقیقی از میلان کوندرا در دست نیست. در پشت جلد آخرین کتابهایش یعنی رمان «بار هستی» و «هنر رمان» میخوانیم که او متولد چکسلواکی است و از سال ۱۹۷۵ مقیم فرانسه شده است. گویی برای معرفی همین عبارات کفایت میکنند.
میلان کوندرا در واقع ترجیح میدهد که زندگینامهای نداشته باشد و معتقد است که رماننویس باید از گفتهی گوستاو فلوبر پیروی کند و در پس اثر خود ناپدید شود. او میگوید:
«رماننویس خانهی زندگیاش را ویران میکند تا با سنگها، خانهی رمان خود را بسازد.»
کوندرا با تدوین زندگینامهی رماننویسان موافق نیست و معتقد است که زندگی شخصی رماننویس فقط مربوط به خود اوست. زندگینامهی او نه تنها کمکی به درک افکار و احساساتش نمیکند، بلکه به شکل و ماهیت آثارش آسیب میرساند. «همانطور که زندگینامهی شخصیتهای رمانهای کوندرا نیز در نهایت اختصار است.» به عقیدهی او فقط مضمونهای وجودی این شخصیتها دارای اهمیتاند. اینکه در رمان بار هستی، توما بور یا گندمگون است، پدرش ثروتمند یا فقیر بوده است و… هیچ اهمیتی ندارد؛ باید اندیشه و احساسات شخصیت را دریافت، باید به هستی او راه یافت.
کوندرا علاوه بر این که به شرح حال اعتقادی ندارد، از سوءتفاهم و برداشتهای نادرست نیز بیمناک است. او از آنجا که به دلیل مخالفت با نظام سیاسی در کشورش مجبور به مهاجرت شده است، بیم آن دارد که نوشتهها و سخنانش به نادرست تعبیر شوند و از او نه سیمای «کاوشگر هستی» که چهرهی ناراضی و مخالف سیاسی ترسیم شود. درست مانند شخصیت سابینا در رمان بار هستی که مهاجر است و بهشدت به این که زندگینامهاش به عنوان یک مهاجرِ مبارزِ رنجکشیدهی سیاسی تدوین شود، اعتراض میکند.
کوندرا هیچوقت علاقهای به داستانسرایی، رشد شخصیتها و گفتوگوهای مبتذل نداشته است. رمانهای او همیشه تمرین خودآگاهی از خردورزی، فلسفه و شهوت هستند. کوندرا به شیوهی معمول رئالیستی به شخصیتهای رمانش نمیپردازد، شاید فقط در رمان اولش «شوخی» شخصیتهایی با ریزهکاری و پرداختن به گذشته خلق کرده باشد. از این جهت میتوان او را با کافکا مقایسه کرد. کافکا یکی از نویسندگان مورد علاقهی کوندرا است. شخصیتهای رمانهای کافکا نیز فقط یک نشانه و تمثیل هستند. در رمانهای کوندرا هم شخصیتها نشانهی ابعاد وجودی انسان هستند. مثلن شخصیت سابینا در بار هستی تمثیلی از میل به طغیان است.
میلان کوندرا که پدرش نوازندهی برجستهی پیانو بود، از سالهای نخست کودکی به عالم موسیقی گام مینهد و نخستین هدفش موسیقیدان شدن است. در چهارده سالگی به شعر روی میآورد ولی میگوید تا بیست و پنج سالگی به موسیقی بیشتر از ادبیات علاقه داشته است. ولی حتا آثارش از احاطه و علاقهی او به موسیقی و شعر حکایت دارند. پس از پیروزی متفقین در حالی که هفده سال دارد به حزب کمونیست میپیوندد و موسیقی و شعر را کنار میگذارد تا حرفهای را که به گمانش برای جامعه مفیدتر است انتخاب کند. بدین ترتیب به دانشکدهی سینما میرود، بی آنکه علاقهی خاصی به آن داشته باشد. در سال ۱۹۵۰، به علت نشان دادن استقلال اندیشه و رای، از حزب کمونیست اخراج میشود و یک سال همچون کارگر ساده کار میکند.
کوندرا بعد از چاپ دو مجموعه شعر، در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ ده نوول زیر عنوان عشقهای خندهدار مینویسد که در آنها به رابطهی فرد با اجتماع توجه خاص مبذول شده است و در آنها اکثر مضمونهای رمانهای آیندهاش طرح شدهاند.
کوندرا در نطق افتتاحیهی کنگره نویسندگان چک در ژوئن ۱۹۶۷ بر اختناق، سانسور و تاریک اندیشی حاکم بر ادبیات چکسلواکی میتازد و بر اهمیت آزادی فرهنگی تاکید میکند. در چنین شرایطی است که «بهار پراگ» آغاز میشود.
پس از اشغال چکسلواکی در ۱۹۶۸، کوندرا از مهاجرت امتناع میورزد. با این همه انتشار کتابهای جدید او و عرضهی کتابهایش در کتابخانهها ممنوع میشود و در سال ۱۹۶۸ از دانشکدهی سینما اخراج میشود ولی از نوشتن باز نمیماند و در این سالها رمان «زندگی جای دیگر است» به زبان فرانسه منتشر میشود.
کوندرا سرانجام پس از آنکه زندگی در چکسلواکی برایش دشوار میشود، به دعوت دانشگاه رن، با همسرش ورا به فرانسه عزیمت میکند. او در سالهای اخیر در مدرسهی مطالعات عالی فرانسه سمینارهای آزاد در زمینهی رمان و ادبیات برگزار میکند.
مقدمهی پرویز همایونپور بر کتاب هنر رمان، میلان کوندرا، نشر قطره. مصاحبهی تیم بیزلی موری، استاد یونیورسیتی کالج. دربارهی کوندرا، نویسندهی مقاله Duncan White
Photo: Ferdinando Scianna, Milan Kundera with his wife Vera
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی