نامهی چهاردهم
نویسنده: میلنا یسنسکا - مترجم: اطلس بیاتمنش
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد, ۱۴۰۱
خیلی خوشحالم که بالأخره توانستم بار دیگر با جزئیات برایت بنویسم. این ماههای دشواری که همهی ما میگذرانیم واقعن امتحان سختی است. خوشحالم که دوباره میتوانم آرامت کنم، حال من خوب است. میتوانستم حس کنم که تو نگرانم هستی، که همیشه به من فکر میکنی. الان چند نفر در دنیا این کار را انجام میدهند؟ و با این حال هر روز و هر ساعت بسیار آسانتر میگذرد وقتی میدانم که تو آنجا هستی و به من فکر میکنی. البته همهی ما باید منتظر بدترین پیشامدها باشیم و هیچکس نمیداند فردا چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. در هر صورت همیشه به یاد داشته باش: تو و بچه را بینهایت دوست دارم. از تو ممنونم بابت هر کلمهی زیبا و هر بستهای که برایم میفرستی و اگر برایم اتفاقی افتاد باید این را بدانی که من تا آخرین لحظه خودم را در کنار شما حس میکردم و اصلن به خودم اجازه نمیدهم دقیقهای را در ناامیدی بگذرانم برای اینکه دائمن به شما فکر میکنم. تصور میکنم که دوباره همدیگر را خواهیم دید: آرزوی دیگری ندارم جز اینکه در رختخواب دراز بکشم و تو در کنارم باشی و از من مراقبت کنی. میدانی، اگر از نظر جسمی به اندازهی ذهنی خوب بودم، همهچیز خیلی آسانتر میشد، متأسفانه من کاملن خوب نیستم. جای نگرانی نیست، بیماری خطرناکی ندارم. فقط خیلی آزاردهنده است. رماتیسم شدید دست و پا دارم. خودت میدانی که این به چه معناست. علاوه بر این، یک عفونت شدید مثانه دارم که اخیرن با درد شدید کلیه همراه است. من به گرما، گرما، گرما نیاز دارم، اما سرد، سرد، سردم است، مثل یک سگ از سرما میلرزم. اینجا یک منطقهی بسیار سردسیر است، تقریبن بدون تابستان و همیشه مثل زمهریر. برای درمان به دارویی نیاز دارم که دیگر نمیتوانم آن را اینجا پیدا کنم. من نمیدانم که آیا هنوز موقعیت خرید اینها را دارید یا نه، به هر حال من در مورد آن برایت مینویسم. اگر توانستی برایم بفرست: اوروتروپین۱ (آمپول به صورت تزریقی) و دکستروز۲ (همچنین به صورت تزریقی) این ترکیب را قبلن هم دریافت میکردم و برای من خیلی خوب بود. و سپس یک دارو برای رماتیسم مفصلی به صلاحدید خودت. نمیتوانم اجازه دهم از کارافتاده شوم. امروزه هر نیروی کاری مهم است و اینجا فقط کسانی حق زندگی دارند که کار میکنند، به هر حال جنگ است. برای همین من به چیزی نیاز دارم که درد وحشتناکم را کاهش دهد. میدانی تا مغز استخوان درد میکشم! اما باید چیزی باشد که به صورت وریدی مصرف بشود، چون من دیگر نمیتوانم سالیسیل۳ بخورم، مشکلات معده و قلبی زیادی برای من ایجاد میکند. بنابراین اگر توانستی چیزی پیدا کنی، و مشکل نبود، آن را در یک جعبه کوچک قرار بده (لطفن چیز دیگری در جعبه نگذار) و به نام زیر پست کن:
مارگارت بوبر، شماره ۴۲۰۸، بقیه چیزها مثل آدرس من است. این راه بسیار قابلاعتماد و سریع است. اگر شدنی باشد بسیار به من کمک خواهد کرد، ولی عزیزم اگر نشد نگران نباش. بستهها اکنون کاملن به موقع میرسند و به خوبی بستهبندی شدهاند. در تابستان همهچیز کپک میزد، خدایا، چقدر غمانگیز بود! ما چنان گرسنگی را تجربه کردیم که حتی تصورش را هم نمیکنی. و بعد از انتظار وقتی بسته میرسید، باید آن را دور میانداختیم! این خیلی غمانگیز بود! بستهها برای ما جادویی هستند و همهی ما مشتاقانه منتظر آنها هستیم. گرسنه بودن با چهار سال گرسنگی کشیدن متفاوت است. باید اعتراف کنم اکنون غذا برای من نقشی را ایفا میکند که هرگز در زندگیام چنان اثری نداشته است. من گاهی نمیتوانم وقتی چیزی را میبینم که دوست دارم، طاقت بیاورم: یعنی میتوانم جلوی خودم را بگیرم: اما معده و بزاقم نمیتوانند طاقت بیاورند. به طور کلی، اینجا آدم دیگر نمیتواند خودش را بشناسد. گاهی اوقات، احساسات، آرزوها و افکاری دارم، که شاید یک دزد، یک آدم بدوی یا وحشی از آن خجالت نکشد، اما من؟ البته همیشه موفق به تسلط بر آن هستم، اما گاهی اوقات چهقدر سخت میشود! خدای من! خیلی از تو ممنونم که، گرسنگیهای بدتری را تجربه نکردم. میدانی، تو شاید نتوانی ارزش بستهها را درک کنی، فقط موضوع غذا نیست، مراقبت است، لطافت و مهربانی است که در هر بسته پیچیده شده، که ارزشی به اندازهی ثروت دارد. آیا زمانی فرا میرسد که بتوانم پیراشکی از شما بگیرم؟ الان خیلی زود است، میترسم خراب بشوند. به تازگی فایشیرکو۴ یا کارباناتک۵ درست کردید؟ من حاضرم جانم را برای یک لقمه گوشت بدهم. میشود مثل همیشه که سبزیها را در آن کیسههای کاغذی فوقالعاده میفرستادی، مقداری گوشت با برنج آبپز یا رشتهفرنگی یا هر چیز دیگری بفرستی؟ فقط هرگز نباید گرم در جعبه قرار بدهی، بگذار اول سرد شود. تخممرغهای پختهشده مطمئنن دوباره بدون مشکل خواهند رسید. آیا هنوز tvaroh nebo domaci liptavsky syr۶ درست میکنید؟
پانویسها: ۱ Urotropin داروی عفونت ادراری ۲ Dextrose گلوکز ۳ Salicy داروی ضد التهاب و ضد درد ۴ کباب شش – غذایی مخصوص در کشور چک ۵ کتلت با گوشت و تخممرغ بدون سیبزمینی ۶ فرآوردهی شیری شبیه پنیر کوتیج – مخصوص کشور چک
منبع نامهها
نامههای اول تا سوم میلنا
نامههای چهارم و پنجم میلنا
نامههای ششم و هفتم میلنا
نامههای هشتم تا دهم میلنا
نامههای یازدهم تا سیزدهم
برای آشنایی بیشتر با میلنا یسنسکا، دربارهی میلنا یسنسکا نویسندهی چک را بخوانید.
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی