نویسنده: یووال نوح هراری - مترجم: آرین اماموردی
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین, ۱۴۰۱
«در جامعه امروزی، بزرگترین ارزش شادی است. میخواهید بدانید که این مسئله چه مشکلی دارد؟ یووال نوح هراری میگوید شاهکار هاکسلی را بخوانید.»
نوشته یووال نوح هراری ۵ فوریه ۲۰۲۲ – تلگراف
مهمترین انقلاب تکنولوژیکی قرن بیستویکم، توانایی هک کردن انسانهاست. هک کردن انسانها به معنای درک کردن آنها حتی بهتر از درکی که از خودشان دارند است. اگر یک دولت یا یک شرکت ما را بهتر از ما درک کند، میتواند احساسات و تصمیمات ما را پیشبینی کند، احساسات و تصمیمات ما را دستکاری کند و در نهایت تمام تصمیمات حیاتی را از طرف ما بگیرد. برای هک کردن انسانها به سه چیز نیاز دارید: دانش بیولوژیکی زیاد، دادههای زیاد و قدرت محاسباتی زیاد. تا امروز، هیچکس همه اینها را نداشت. حتی توتالیترترین رژیمها دانش بیولوژیکی، دادههای کافی و قدرت محاسباتی کافی برای هک کردن میلیونها نفر را نداشتند. بنابراین حتی در آلمان نازی یا در اتحاد جماهیر شوروی، دولت واقعاً نمیتوانست آنچه را که هر فرد فکر و احساس میکرد را بداند و یا دستکاری کند. اما به زودی، برخی از دولتها و شرکتها دانش بیولوژیکی، دادهها و قدرت محاسباتی کافی برای نظارت بر همه مردم و دانستن آنچه که هر یک از ما در هر لحظه در حال فکر به و احساس آن هستیم، خواهند داشت. آنها ما را بهتر از خودمان خواهند شناخت. آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر قدرت هک انسان به دست استالین قرن بیستویکمی بیفتد، نتیجه بدترین رژیم تمامیتخواه در تاریخ خواهد بود. این بسیار بدتر از هر چیزی است که در قرن بیستم دیده شده است. و در حال حاضر چندین متقاضی برای شغل استالین قرن ۲۱ شدن وجود دارد. اما حتی اگر از استقرار چنین دیکتاتوری دیجیتالی اجتناب کنیم، قدرت هک کردن انسانها همچنان آزادی انسان را به روشهای بیشماری تضعیف میکند. با توجه به اینکه امروزه مردم برای تصمیمگیریهای فردی و جمعی، بیشتر و بیشتر به الگوریتمها تکیه میکنند، اقتدار بهتدریج از انسانها به این الگوریتمها انتقال مییابد. این انتقال در حال حاضر در حال انجام است: میلیاردها نفر به الگوریتم فیسبوک اعتماد میکنند تا به ما بگوید چه چیزی جدید است، به الگوریتم گوگل که به ما بگوید چه چیزی درست است، به نقشه گوگل که به ما بگوید کجا برویم، نتفلیکس که به ما بگوید چه چیزی را تماشا کنیم، و الگوریتم آمازون برای اینکه به ما بگوید چه چیزی بخریم. انسانها عادت کردهاند زندگی را بهعنوان نمایشی از تصمیمگیری در نظر بگیرند. لیبرال دموکراسی و سرمایهداری بازار آزاد، فرد را بهعنوان یک عامل مستقل میبینند که دائماً در مورد جهان انتخاب میکند. آثار هنری – چه نمایشنامههای شکسپیر، چه رمانهای تولستوی، یا کمدیهای بیکیفیت هالیوودی– معمولاً حول محور قهرمانی میچرخند که باید تصمیمی بسیار مهم بگیرد: «بودن یا نبودن؟» «ماندن با آقای کارنین یا فرار با کنت ورونسکی جسور؟» الهیات اسلامی و مسیحی بهطور مشابه بر نمایش تصمیمگیری تمرکز میکنند و استدلال میکنند که رستگاری یا لعنت ابدی به انتخاب درست بستگی دارد. پس وقتی الگوریتمها به ما بگویند چهکار کنیم و حتی بدن و مغزمان را اصلاح کنند، چه اتفاقی میافتد؟ اگر و زمانی که این اتفاق بیفتد، زندگی انسان دیگر یک «[درام] نمایش تصمیمگیری» نخواهد بود. انتخابات دموکراتیک و بازارهای آزاد چندان معنا نخواهد داشت. بیشتر ادیان و آثار هنری نیز همینطور خواهند بود. تصور کنید که تمام تصمیمات حیاتی در نمایشنامه موردعلاقهتان از شکسپیر، توسط الگوریتم گوگل گرفته شده باشد. قطعا هملت زندگی بسیار راحتتری خواهد داشت، اما این چه نوع زندگیای خواهد بود؟ آیا ما برای معنا بخشیدن به چنین زندگیای الگوهای فلسفی و معنوی لازم را داریم؟ ما در حال بهرهمندی از رونق بیسابقه تکنولوژی هستیم، اما در عین حال با ورشکستگی فلسفی روبهرو هستیم. معامله معمول بین فیلسوفان و سیاستمداران این است که فیلسوفان ایدههای خیالی زیادی دارند و سیاستمداران توضیح میدهند که به دلیل کمبود ابزار نمیتوان آنها را اجرا کرد. اکنون ما در شرایط برعکس هستیم. فنآوریهای جدید به سیاستمداران ابزاری برای ایجاد بهشت و جهنم میدهند، اما فیلسوفان در مفهومسازی بهشت و جهنم جدید با مشکل مواجه هستند. تاریخ از خلاء بیزار است و منتظر کسی نخواهد ماند. اگر نتوانیم بهسرعت بهشت جدید را مفهومسازی کنیم، ممکن است بهراحتی توسط آرمانشهرهای سادهلوحانه گمراه شویم. و اگر نتوانیم بهسرعت جهنم جدید را مفهومسازی کنیم، ممکن است خود را طوری در دام آن گرفتار بیابیم که راهی برای خروج از آن وجود نداشته باشد. بنابراین ما به نقشهای از بهشت و جهنم جدید نیاز داریم و سریعاً هم به آن نیاز داریم. ما به یک کتاب راهنمای آینده نیاز داریم. شاید بهترین کتاب راهنمای من یک کتاب قدیمی باشد: «دنیای قشنگ نو»یِ آلدوس هاکسلی. کتاب «دنیای قشنگ نو»ی آلدوس هاکسلی به بررسی این موضوع میپردازد که چه اتفاقی میافتد اگر دولت بتواند انسانها را هک کند، و با دستکاری واقعیتهای درونی بدن ما به جای واقعیتهای بیرونی جهان، جامعه را کنترل کند. هاکسلی شاهکار خود را در سال ۱۹۳۱ نوشت و چیزی در مورد ژنتیک، هوش مصنوعی یا اینترنت نمیدانست. بنابراین دیدگاه تکنولوژیکی او از آینده منسوخ شده است. خوانندگان باید آن را تحمل کنند. با این حال، علیرغم منسوخ شدن تکنولوژیکی، «دنیای قشنگ نو»، پیشگویانهترین کتاب قرن بیستم، و یکی از عمیقترین بحثهای تکنولوژیک در فلسفه مدرن است. در واقع، با گذشت هر سال، «دنیای قشنگ نو» حتی مرتبطتر میشود. زمانی که هاکسلی «دنیای قشنگ نو» را نوشت، کمونیسم شوروی در حال صعود به اوج وحشیگری جدید بود، فاشیسم در ایتالیا ریشه دوانده بود، نازیسم در شرف تسخیر آلمان بود، ژاپن نظامیگرا جنگ فتح خود را در چین آغاز میکرد، و جهان تحت کنترل رکود بزرگ بود. با این حال هاکسلی توانست از میان همه این ابرهای تاریک جامعهای را در آینده متصور شود که فارغ از جنگ، قحطی و طاعون است. جامعهای که از صلح، فراوانی و سلامتیِ بیوقفه لذت می برد. این جامعه، جامعهای مصرفگرایانه است که به رابطه جنسی، مواد مخدر و راک-اند-رول آزادی کامل میدهد و والاترین ارزشاش شادی است. فرض اساسی کتاب این است که انسانها الگوریتمهای بیوشیمیایی هستند، که علم میتواند این الگوریتمها را هک کند، و این که فناوری میتواند نهتنها برای دستکاری افراد بلکه کل جوامع، مورد استفاده قرار گیرد. در «دنیای قشنگ نو»یِ هاکسلی، دولتِ جهانی از بیوتکنولوژی پیشرفته و مهندسی اجتماعی استفاده میکند تا مطمئن شود که همه همیشه راضی هستند و هیچکس دلیلی برای شورش ندارد. بنابراین نیازی به پلیس مخفی، اردوگاههای کار اجباری یا «وزارت عشق» اورول نیست. در واقع، نبوغ هاکسلی در این است که نشان دهد مردم را میتوان از طریق عشق، لذت و مصرف، بسیار امنتر کنترل کرد تا از طریق خشونت، ترس و ریاضت. در کتاب «۱۹۸۴»، واضح است که اورول در حال توصیف دنیایی ترسناک و کابوسوار است، و تنها سؤالی که باقی میماند این است که «چگونه از رسیدن به چنین وضعیت وحشتناکی اجتناب کنیم؟» خواندن «دنیای قشنگ نو» تجربهای بسیار نگرانکنندهتر و چالشبرانگیزتر است، زیرا بهسختی میتوانید انگشت خود را روی چیزی بگذارید که دقیقاً آن را دیستوپیایی [ویرانشهری] میکند. جهان صلحآمیز و مرفه است و همه همیشه رضایت کامل دارند. پس چه چیزی ممکن است در این جهان مشکلساز باشد؟
وقتی «دنیای قشنگ نو» در سال ۱۹۳۲ منتشر شد، هم هاکسلی و هم خوانندگانش بهخوبی میدانستند که او یک دیستوپیای [ویرانشهر] خطرناک را توصیف میکند. با این حال، بسیاری از خوانندگان امروزی بهراحتی میتوانند «دنیای قشنگ نو» را با یک یوتوپیا [آرمانشهر] اشتباه بگیرند، چراکه جامعه مصرفگرای ما در واقع برای تحقق بخشیدن به دیدگاه هاکسلی آماده شده است. امروزه شادی ارزش برتر است و ما به طور فزایندهای از بیوتکنولوژی و مهندسی اجتماعی استفاده میکنیم تا حداکثر رضایت را برای همه شهروند-مصرفکنندگان تضمین کنیم. میخواهید بدانید این امر چه مشکلی میتواند داشته باشد؟ «دنیای قشنگ نو» را بخوانید. گفتوگوی بین مصطفی موند و جان «وحشی» یکی از عمیقترین بحثها درباره فناوری، شادی و معنای زندگی در فلسفه مدرن غرب است.
منبع
حکم قتلت را امروز صبح صادر کردند. نه به صورت علنی و نه به شکل دستورالعملی از طرف فرمانده؛ دهانبهدهان و با نشانهها. طوری که بعدها بشود کتمانش کرد. از امشب ...
این جایی که هستم، بالای برجک، بهترین مکان برای کسی مثل من است. جایی که مجبوری بیدار باشی و بیدار بمانی. من فقط نگهبانی هستم که از ارتفاع به پهنهی ...
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
پیشگفتار مترجم سوتلانا آلکسیویچ نویسنده و روزنامهنگار اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او نخستین نویسندهی بلاروس است که موفق شد نوبل ادبیات را از ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی