نویسنده: عطیه رادمنش احسنی
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد, ۱۴۰۰
کتاب «الف» (El Aleph) نوشتهی خورخه لوئیس بورخس (۱۹۸۶ـ۱۸۹۹)، نویسندهی آرژانتینی، با ترجمهی م. طاهر نوکنده، برای اولین بار در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات نیلوفر از زبان اسپانیایی به فارسی در ایران منتشر شد. این کتاب به همراه کتاب «قصهها» یا با ترجمهی «افسانهها» (Fictions) از مهمترین آثار بورخس به شمار میروند. نکتهای که در ترجمهی این اثر بورخس به زبان فارسی حائز اهمیت است، این است که این کتاب کاملا وفادار به نسخهی اصلی آن به لحاظ تعداد داستان و ترتیب آنها میباشد. ترتیبی که بورخس آن را قسمتی از ساختار و محتوای کتاب میدانست و با دقتنظر آنها را کنار هم گذاشته بود.
کتاب الف در سال ۱۹۴۹، ابتدا با سیزده داستان و سپس با یک ویرایش جدید در سال ۱۹۵۲ با هفده داستان در آرژانتین به چاپ رسید. اولین داستان این مجموعه «نامیرا» و آخرین آن «الف» نام دارد که عنوان کتاب نیز از آن گرفته شده است. ترتیبی که از لحاظ تألیف و ساختار و محتوای کتاب کاملا قابل تعمق و بررسی است. بعدها بورخس در یکی از مصاحبههایش به داستان «ناخوانده» و چاپ آن اشاره میکند که از سال ۱۹۶۶، به مجموعه اضافه میشود. از آنجا که بسیاری از ترجمههای کتاب الف به زبانهای مختلف، همچنان مرجع ترجمه را همان هفده داستان در نسخهی سال ۱۹۵۲ میدانند، داستان ناخوانده اغلب به صورت ضمیمه در کتاب قرار میگیرد. مترجم فارسی نیز از آن تبعیت کرده و این داستان را در بخش ضمیمهی الحاقی به کتاب آورده است.
بورخس با داستانهایش جایگاه مهمی از لحاظ فرم و محتوای ادبی در ادبیات امروز و بهطور دقیقتر در ادبیات پسامدرن دارد. بورخس را میتوان به نوعی آغازگر ادبیات رئالیزم جادویی نیز دانست. ادبیات امریکای لاتین تا قبل از بورخس به نوعی گرفتار فضای بومی و منطقهای خود و متأثر از ادبیات واقعگرایی پسارمانتیکِ اروپایی بود. بورخس با درهم آمیختن فضاهای جغرافیایی از بوینس آیرس تا اروپا و شرق نزدیک، انقلابی را در ادبیات امریکای لاتین به وجود آورد. در داستانهای کتاب الف نیز، بورخس جغرافیا را در واقعگراییِ مخصوص به خود درهم میآمیزد. راوی اول شخص، انتخاب بورخس برای اکثر داستانهای کتاب است، که به نوعی تداعیکنندهی شخصیت نویسنده نیز میباشد. به این ترتیب هم از تکنیکِ رواییِ متداول در پسامدرن بهره میگیرد و هم تلاش میکند فضای ماوراییِ داستانها را واقعی جلوه دهد.
به عنوان مثال داستان «نامیرا»؛ اولین داستان مجموعهی الف، از لندن آغاز میشود و بعدتر در طول داستان، بورخس شهرهای قارههای مختلف، تاریخ، فرهنگ و عادات مردمان آنها را در روایتی هزارتو بازگو میکند. متنی که به خاطر نوع روایت تودرتو به سختی بتوان خلاصهای از آن را عنوان کرد. داستانی که در عمق نامتناهیِ خود، مبهوت بودنِ انسانِ خاکی را با کائنات تصویر میکند. در قسمتی از متن «نامیرا» آمده است:
«این شهر چنان هولانگیز است که موجودیت و دوام محضش هم، با اینکه در دل صحرائی نهانی است، گذشته و آینده را میآلاید و به نوعی کائنات را به مخاطره میاندازد. تا زمانی که میپاید هیچ موجود ارزشمند یا سعادتمند نتواند بود.»
ساختار ابداعی بورخس مختص به خود اوست و نمیتوان آن را مربوط به جغرافیا و فرهنگی خاص و یا مکتب ادبیِ مشخصی دانست. بورخس در زمانی که کتاب الف را منتشر کرد در اوج قدرت ادبی و ذهنی خود بود. بیشتر این داستانها در همان فضای ماوراءالطبیعهی مختص بورخس رخ میدهند. فضایی که نمیتوان آن را به طور کامل وهمآسا خواند؛ چرا که بورخس تشویشها و اضطرابهای شخصی خود را به نمایش نمیگذارد. و یا ترسی بیمارگونه را که اغلب راویانِ داستانهای مدرن تصویر میکنند را هم نمیتوان در آثار او و بهطور خاص در کتاب الف که دارای فضاهایی منحصربهفرد است، پیدا کرد. بورخس با وجود خلق جهانی وهمآسا و حتا رعبآور، آن جهان را ابزاری در جهت سبک و نوشتار ادبی خود به کار میبرد. او تا انتهای داستانها با راویانی که نشانههای بورخسِ عالم واقع را دارند، حاکم جهان خویش است و نه مغلوب و پریشان در دنیای بیرونی همچون اغلبِ راویانِ داستانهای مدرن. داستانهای کتاب الف از معماری حساب شده و نظمی باورنکردنی برخوردارند. خواننده گویی در خوابی متلاطم در صفحات کتاب پیچوتاب میخورد و احساس میکند این حیرانی، حاصل جهانی با معادلات منظم و شناختی عمیق است. زمان، جاودانگی، مرگ، وجوه دوگانهی شخصیت آدمی، تقدیر، نیروی جنسی، رنج و درد را میتوان از خصوصیات مشترکِ اغلب داستانهای کتاب الف دانست. جدا از سه داستان این مجموعه به نامهای «اِما تزونتث»، «داستان مرد جنگاور» و «زن اسیر» که پیرنگی متفاوت با چهارده داستان دیگر این مجموعه دارند، سایر داستانها پیرو همان سبک خیالپردازانهی بورخس هستند. بورخس در پیگفتار کتاب الف اشاره میکند که در آن سه داستان نامبرده، قصدش شرح و تفصیل عمل «ایمان» بوده است. خیالپردازی بورخس و نوع انتزاعی داستانهای او بر خلاف اغلب نویسندگان مدرن میباشد. در اغلب داستانهای مدرن؛ عناصر داستانی، زاویهی دید و انتخاب راوی بر پایهی واقعیت حسی و درونی صورت میگیرد. ولی خیالپردازی بورخس چه در فرم و چه در محتوا بیشتر بر پایهی واقعیت عقلی است. او در اغلب داستانها و بهطور مشخص در داستانهای «ابن خاقان البخاری، مقتول در هزارتویش»، «دو شاه و دو هزارتو» و «الف» آشکارا از علم نجوم و ریاضیات بهره میگیرد و جهانی وصفنشدنی میآفریند. و با بهرهگیری از تاریخ ملل و افسانهها، نشانه و سمبلها، سعی در وصف و باورپذیریِ این جهان و اتفاقاتِ ساختگیِ وصفنشدنی آن دارد.
او با شوخطبعی منحصربهفردش در روایت اثر، در جایی از داستان الف اعلام میکند که میخواهد «غیرممکن» را «ممکن» سازد. داستان الف، ملاقات بورخس با شاعری تجربی به نام کارلوس است؛ که بورخس او را دیوانه فرض میکند. لحن روایت از شیوهی معمول بورخس که عموما گزارشی است تا بتواند غیرممکن بودنش را بیشتر ممکن جلوه دهد، تبعیت میکند. عامل پیوند این دو به هم مرگ زنیست به نام بئاتریس که خالهی کارلوس بوده و مورد علاقهی بورخس. در ابتدای داستان، روایت بهمانند سایر داستانهای این مجموعه بر روی زمان و چگونگی عبور از زمان و یا لمس پدیدههای خارج از زمان است. با همین مفهوم، داستان را با مرگ بئاتریس شروع میکند و بعد به سراغ مفهوم بعدیِ تکرارشوندهی خود میرود: نسیان. فراموشیای که آن روی زندگی و مرگ و تمام رویدادهای عالم واقع است. از این جهت داستان در دو بخش روایت میشود، یکی مرگ بئاتریس و ملاقاتهای بورخس و کارلوس در سالمرگ بئاتریس و شنیدن شعرهای بیسر و تهِ کارلوس به ضم راوی و بخش دوم تلفن کارلوس به بورخس و دادن این خبر که قرار است خانهاش را خراب کنند، در حالیکه او یک الف در زیرزمین خانهاش دارد. داستان از اینجا شکل میگیرد که همانطور که بورخس نیز در داستان به آن اشاره میکند، توصیف الف غیرممکن میشود. ولی او به خوبی و زیرکی از پس چیزی که وجود ندارد و غیرممکن میخواندش برمیآید. بورخس الف را (فضایی که محل تلاقی تمام کهکشانها و سیارات و زمین و قارههایش است، بدون آنکه بر هم منطبق شوند با قطری حدود سه سانتیمتر. دربرگیرندهی جهان کیهانی. همهچیز در الف دیده میشود بدون تقلیل در اندازه)، هیچ را، هم از لحاظ جنبههای ادبی و داستانی توصیف و باورپذیر میکند و هم از آن سو به خیالپردازی خود جنبهی فلسفی و علمی میدهد. علم و فلسفه بر این باورند که هر چیزی را که وجود دارد ـهر یک به شیوهی خاص خودـ میشود توصیف کرد. و حالا بورخس الف را برای ما با توصیفاش، باورپذیر میکند. او فضایی با نمادها و مفاهیم علم ریاضی میآفریند که خواننده عدم توانایی از درک خود را به پای پیچیده بودن محاسبات هستی میگذارد. بورخس در داستان الف پس از دیدن الف در زیرزمین خانهی کارلوس اینچنین مینویسد:
«اکنون میرسم به کنه وصفناپذیر داستانم؛ در اینجاست که ناکامیام به عنوان نویسنده شروع میشود. هر زبان مجموعهای از الفبای نمادهاست که کاربرد آن مسبوق به سوابقیست که بهکاربرندگانش آن را بین خود متداول کردهاند. بنابراین چگونه میتوانم الف نامتناهی را برای دیگران به بیان درآورم، در حالی که حافظهی مرعوبم به زحمت آن را فراچنگ میآورد؟…»
بورخس در داستانهای کتاب الف بسیار از نمادها و سمبلها استفاده کرده است. سمبلهایی که هر کدام عناصری تکرارشونده در داستانهای او و با مفهومی یکسان هستند. عناصری مانند فرمهای هندسی، رنگها، نردبان، هزارتو که هر کدام نماد مفهومی خاص در داستانهای او میباشند. به عنوان مثال یکی از داستانهای شاخص کتاب الف؛ داستان «اِما تزنونتث» مملو است از نمادهایی که در لایهی نخست داستان بسیار ساده به نظر میرسند و از لحاظ ساختار ادبی ابزاری هستند برای کشش داستان؛ ولی در نگاهی چندباره و خوانشهای مکرر داستان اِما تزنونتث، همین مفاهیم تکرارشونده، ابزاری میشوند برای شکافتن و رسیدن به لایههای زیرین داستان. اِما تزنونتث دختریست که خبر مرگ پدرِ تبعیدیاش از طریق نامه به او میرسد. داستان با این نامه آغاز میشود. او پس از شنیدن این خبر تصمیم میگیرد تا از قاتل پدرش انتقام بگیرد؛ در حقیقت رئیس کارخانهای که دختر در آن کار میکند و به ناحق تهمت دزدی به پدرش زده و باعث تبعید و مرگ او بوده است. در این داستان بورخس بیش از هر چیز با مفهوم زمان، خواننده را درگیر میکند. راوی این داستان بر خلاف اکثر داستانهای این کتاب سوم شخص است. بورخس با این تمهید ذهنیات دختر را در لایهای عمیق تصویر میکند؛ و همواره در تلاش است تا بتواند جای علت و معلول را جابهجا کند؛ یا به عبارتی جای قتل و انگیزهی قتل را. برای رسیدن به چنین مفهومی بورخس از مفهوم فرازمانی بهره میجوید. او تأکید دارد که تنها اتفاقاتی حائز اهمیت هستند که خارج از زمان به زندگی خود ادامه میدهند. رخدادهایی که میتوانند از زمان عبور کنند. وضعیت روانی و درونیِ اِما؛ قهرمان داستان بورخس که میتوان گفت تنها قهرمان زن در مجموعهی کتاب الف است، پس از خواندن خبر مرگ پدر چنین توصیف میشود:
«اِما بیاختیار کاغذ را انداخت. اولین تأثرات، سستی و بیحالی بود که در شکم و در زانوهایش احساس کرد؛ بعد از آن احساس غیرواقعی، گناهی کور، سرما، وحشت؛ آن وقت آرزو کرد کاش الآن روز بود. بلافاصله به خود آمد که این آرزو محال بود، چون که مرگ پدرش تنها چیزی بود که در جهان اتفاق افتاده بود، و این اتفاق بیوقفه تا ابد تداوم مییافت.»
اِما پس از آن باقی اتفاقات را در پی انتقام پدرش رقم میزند. بورخس در این داستان آشکارا به توصیف عمل جنسی میپردازد، و مرگ و سکس را دو طرف یک سکه میبیند. دختر هنگام همخوابگی با ملوانی در یکی از فاحشهخانههای شهر به یاد میآورد که حتما پدرش نیز با مادرش چنین کرده است. بورخس با آوردن این استعاره که زندگی تکرار گذشتگان است، این صحنه را با نمادهایی مانند لوزی پنجرهها و نور زرد و یا نردبانی که گوشهی اتاق است به منظور عبور از زمان، در جهت مفهوم خود تکمیل میکند.
«مرد او را به سمت دری برد و وارد یک راهروی تاریک شدند و بعد به سمت پلکانی پرپیچوخم رفتند و بعد داخل یک دهلیز (با لوزیهایی شبیه همانها که در خانهشان در لائوس بود) شدند و از یک راهرو پایین رفتند و بعد به سمت دری، که پشتشان بسته شد.»
او با بهرهگیری از مفاهیم فلسفی بر این اصل صحه میگذارد که تنها با تکرار گذشتگان میتوان از زمان عبور کرد و به قدرتی کیهانی رسید. قدرتی که دختر به آن برای انگیزهی قتل نیاز دارد. او تن به عمل جنسی میدهد، با اینکه نمیخواهد و از آن بیزار است، ولی آن را مرحلهای میبیند که باید از آن عبور کند.
«مرد که سوئدی یا فنلاندی بود، اسپانیایی نمیدانست؛ برای اِما وسیله بود، همانطور که اِما برای او. مرد از او برای لذت بردن استفاده میکند و اِما از او برای اجرای عدالت.»
داستان اما تزونتنث یکی از متفاوتترین داستانهای بورخس چه از لحاظ ساختاری و چه محتوایی است.
بورخس معتقد بود زیباییشناسی در ادبیات مثل وحی میماند و نمیتوان به آن رسید. همین امر است که در داستانهای کتاب الف، زبان اکثر داستانها روایی و گزارشیست. زبانی که واقعی به نظر میآید و بورخس تلاش میکند خواننده را درگیر احساسات و تلاطم متنی نکند. انگار که خواننده با امری واقعی مواجه است. بهمانند وحی که در غیرواقعی بودن ذاتش، به نوعی واقعیت به همراه دارد. بورخس برای ایجاد چنین تعلیقی با معماری حسابشدهای از نشانهها و علوم فلسفه و ریاضیات بهره میگیرد. او به عنوان مثال در داستان «جنگجو و اسیر»، «نامیرا»، «دو شاه و هزارتو»، «خانهی آسته ریون»، «ظاهر» بهطور مشخصتری نسبت به سایر داستانهای مجموعه از مفهوم تضاد برای شکلگیری داستان و شخصیتپردازی قهرمانهایش استفاده کرده است. مفهومی که خیر و شر را وجوه دوگانهی آدمی میبیند، انگار که شر میتواند آینهی وجه نیک و خوب همان فرد باشد و در یک لحظه این اشراف در آدمی شکل میگیرد که کدام را برگزیند. در این داستانها، «انسان» خداوند جهان هستی و وجود خویش است. اینکه هر ذره نشانهای از کل است و انسان هم میتواند نشانهی خالق و یا خود خالق باشد. دیگر داستانهای این مجموعه عبارتند از: مرده، حکمای الهی، زندگینامهی تادئؤ ایسیدرو کروتث (۱۸۷۴ـ ۱۸۲۹)، مرگ دیگر، مرثیهی آلمانی، تحقیق ابنرشد، کلام خداوند، مرد بر آستانه؛ که برخی از این داستانها با ترجمههای متفاوت پیشتر از این کتاب در مجلات و مجموعههای دیگری در ایران منتشر شده بودند.
مجموعهی الف بنا به تعریف زیباییشناسی بورخس که ادبیات را وحی و یا کلام لایتناهی و ماورائی میدانست؛ یکی از زیباترین آثار بورخس و یکی از شگفتآورترین چیدمانهای آفرینش ادبیست که خواننده را قبل از هر چیز در وادی لذت غوطهور میسازد. لذتی که بورخس، دلسوزانه در هر داستانِ این مجموعه با خلاقیتی باورناپذیر خلق کرده است.
کتاب الف، ترجمهی م. طاهر نوکنده، انتشارات نیلوفر، چاپ ۱۳۸۷ فرهنگ آثار، جلد اول، مدخل الف، به سرپرستی رضا سیدحسینی، انتشارات سروش، ۱۳۸۱ آشنایی با بورخس، پل استر اترن، ترجمهی مهسا ملک مرزبان، انتشارات مرکز، چاپ ۱۳۸۷
Das Aleph, Jorge Luis Borges, Büchergilde
«صد سال تنهایی» روایتگر داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیاست؛ خانوادهای که در میان جنون، عشقهای ممنوعه، جنگ و سایهی سنگین نفرینی صدساله زندگی میکنند. این سریال که در کلمبیا ...
«میمِ تاکآباد» داستان کشف است. رازهای سربهمهری که دست خواننده را بسته نگه میدارد از همان پشت جلد، از میمِ تاکآباد؛ که این اسم را چطور صدا بزنم؟ و نویسنده ...
یادداشت بر رمان «توپ شبانه» جعفر مدرس صادقی
«من سالهاست که فقط دفترچه خاطرات مینویسم... شاعر بودن به این سادگیها نیست. به چاپ کردن و چاپ نکردن هم نیست... شعرا فقط احترام دارند. اما احترام به چه دردی ...
آرمانهای انسانکش در کتاب آخرین انار دنیا
کتاب «آخرین انار دنیا» اثر «بختیار علی» با عنوان شاعرانهی خود نوید متنی میدهد خیالانگیز و آغازش شوق خواندن داستانی را برمیانگیزد که مملو از شاعرانگیها و نازکخیالیهاست. چینش و نحو ...
نویسنده: علی نادری
نویسنده: سعید اجاقلو
نویسنده: احمد راهداری
نویسنده: ماشا گسن | مترجم: شبنم عاملی
نویسنده: سمیرا نعمتاللهی