نوشتهی: ایمون ماهر**
۲۳ اکتبر ۲۰۱۴
به تازگی کتاب
تونل، رمان کلاسیک آرژانتینی نوشتهی
ارنستو ساباتو را به توصیهی پسرم خواندم. به عنوان یکی از طرفداران آلبر کامو، همیشه این احتمال وجود داشت به کتابی که نیویورک تایمز آن را کلاسیک اگزیستانسیالیست معرفی کرده است، پاسخ مثبت بدهم.
رمان تونل که در ابتدا در مجلهی ادبی سور در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، و رمان بیگانهی آلبر کامو ویژگیهای مشترکی دارند. هر دوی این کتابها راوی اول شخصی دارند که پس از محکومیت به قتل در نهایت زندانی میشوند و از سلولهای زندان حوادث و عواملی که باعث به بنبست رسیدنشان شده است را مرور میکنند.
کالم توبیین در مقدمهی
کتاب تونل چاپ انتشارات پنگوئن،
ساباتو را نویسندهای به وضوح تحت تاثیر داستایوفسکی و کافکا معرفی کرده است که این موضوع در مورد وضعیتی که او از انسان ترسیم کرده است، مشهود است. توببین خاطر نشان میکند: «... لحظاتی وجود دارند که قواعدی که یأس را کنترل میکنند، بازنگری و سست میشوند طوری که تمام زندگی یا تفکر عمیقا پوچ به نظر میرسد.»
این رمان به رابطهی پیچیدهی هنرمندی به نام خوان پابلو کاستل با ماریا ایریبان هانتر میپردازد. او ماریا را برای اولین بار زمانی میبیند که به یکی از نقاشیهایش شیفتهوار خیره شده است. او تصور میکند این زن قادر است روحش را ببیند، طوری که میتواند احساسات پشت خلقت هنریاش را درک کند. او در همان لحظه به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد و تمام تلاش خود را میکند تا معشوق ماریا شود.
اما به محض اینکه رابطهی جنسی اتفاق میافتد، تاثیر دلخواه را ندارد: «در چنین حالی تنها کاری که ما میکردیم، تأیید بر ناممکن بودن دوام و تحکیم یگانگی از راه عمل جسمانی بود.»* کاستل فردی وسواسی است که تحقیر دیگران منجر به بیزاری و گوشهگیریاش شده است. مانند شخصیت ضدقهرمان مورسو در رمان بیگانهی کامو، او در هنگام تجزیه و تحلیل خود رک و بیپرواست که از سطرهای زیر قابل تشخیص است:
«معمولا احساس تنها بودن در جهان با حس نخوتآمیز تکبر و برتریجویی همراه است. من انسانیت را یکسره تحقیر میکنم، افراد دور و برم به نظرم پست، زبون، کودن، آزمند، خشن، تنگنظر میرسند. از تنهایی نمیترسم! آن را خدایگونه میبینم.»*
کسی که فضایل خلوتگزینی را به این شیوه تحسین میکند و دائما از آدمهایی که ملاقات میکند و یا در خیابانهای شهر میبیند، عیبجویی میکند، به روابط خود با انسانها بیاعتماد است. این موضوع در ناامنی و حسادتی که در شخصیتپردازی او در مواجه با ماریا دیده میشود، نمود پیدا میکند. این رابطه بسیار از یک رابطهی ایدهآل عاشقانه و همراهی فاصله دارد. بنابراین همانگونه که انتظار میرود، تاریکی خیلی زود کنترل رابطه را در دست میگیرد و جای خود را به سوءظن بیجایی میدهد مبنی بر این که ماریا به او با مردان دیگر خیانت میکند. او از خشم دیوانه میشود و به مزرعهای که ماریا همراه با پسر دایی شوهرش آنجا اقامت دارد میرود، وارد اتاق خوابش میشود و او را با چندین ضربهی چاقو به سینه و شکمش میکشد.
ساباتو در شخصیتپردازی کاستل ضعف شخصیتی او را ویژگیای هنری نشان میدهد. کاستل به عنوان کسی که مستعد بروز هیجانات احساسی و علاقهمند به سفرهای فانتزی است، بیش از حد حساس به زیبایی انسانهاست، به حدی که تصویری که از زندگی برای خود ساخته است با واقعیت متفاوت است. او زندگی را از دریچهی تحریفشده میبیند: ماریا او را فریب نداده بود، طوری که شوهر کور او آلنده ( نه آنقدر کور که نتواند حقیقت را در آن موقعیت ببیند) به کاستل خبر داده بود. ماریا ناامیدانه عاشق کاستل بود، گرچه از تاریکیای که در وجود او و نقاشیهایش میدید میترسید.
کاستل از شیوهی رفتار خود راضی نیست:
«همین اتفاق وقتی میافتد که ما به مرزهای نومیدی که ما را به خودکشی فرا میخواند رسیدهایم، وقتی که فهرست انواع شرارت و پلیدی را به ته رساندهایم و به نقطهای رسیدهایم که شر و پلیدی را نمیتوان از صحنه بیرون راند، در این موقع است که هر نشانی از خوبی، هرچند بینهایت کوچک، قدرت میگیرد، و ما به آن چنگ میزنیم، همانطور که به ریشهی درختی میآویزیم تا ما را از افتادن به قعر یک ورطه نجات دهد.»*
کامو در جایی اشاره کرده است که عظیمترین انتخابی که انسان در دنیای پوچ با آن مواجه است، تصمیم بر خودکشی یا عدم خودکشی است. شخصیت رمان ساباتو با چنین تصمیمات وجودیای دست و پنجه نرم میکند. همانطور که از رفتار کاستل در زندان نمایان است، نشانهای از پشیمانی در او دیده نمیشود. او طلوع آفتاب را در روز جدید نگاه میکند در حالی که به مردان و زنانی که در بوینس آیرس بیدار شدهاند، صبحانه میخورند و زندگی از نظر آنها مانند زندگی از نظر او بیمعنی نیست، فکر میکند. «مغاکی ظلمانی در درون من دهان باز میکرد.»*
جای تعجب است که اگر این نگرش نمایانگر دیدگاه ساباتو باشد، او چگونه موفق شده است برای نزدیک به یک قرن زندگی بجنگد. تونل نه تنها هیچگاه به روشنی نمیرسد، بلکه در اعماق تاریک روح ناپشیمان کاستل عمیق و عمیقتر میشود. با این وجود، شاید به همین دلیل است که خواندن این رمان بسیار جذاب است.
ارنستو ساباتو (۲۰۱۱-۱۹۱۱) نویسندهی آرژانتینی
عکس از گری کامرون/ واشنگتن پست توسط گتی ایمج
**ایمون ماهر مدیر مرکز مطالعات فرهنگی فرانسه و ایرلند
*نقل قولها از ترجمهی فارسی کتاب،مترجم مصطفی مفیدی، انتشارات نیلوفر
منبع:
آیریش تایمز